به گزارش «سراج24»، همایون اسعدیان که قرارست بر اساس کتاب دفاع مقدسی "دا" سریالی بسازد این روزها مشغول تکمیل فیلمنامه است و می‌گوید این مرحله تا 5 ماه دیگر تمام خواهد شد
همایون اسعدیان کارگردان سینما در گفتگو با یک خبرگزاری رسمی با بیان این مطلب که دومین بازنویسی سریال "دا" تا آخر شهریور به پایان می رسد، گفت: با توجه به اینکه سیناپس‌های نوشته شده بسیار کامل است، نگارش فیلمنامه این سریال تا 5 ماه دیگر تمام خواهد شد .
وی ادامه داد: در حال حاضر مشغول بازنویسی قسمت به قسمت متن این سریال هستیم و با توجه به آنچه که نوشته شده، این سریال در 21 قسمت ساخته می‌شود.
کارگردان فیلم سینمایی "طلا و مس" در پاسخ به این که تا چه اندازه از همکاری و مشورت سیده‌زهرا حسینی راوی کتاب "دا" استفاده کرده است، گفت: در ابتدای نگارش فیلمنامه اولیه جلساتی را با او داشتیم، اما اینکه به عنوان مشاور از او و یا تدوینگر کتاب استفاده کنیم، باید بگویم خیر.
این سریال محصول حوزه هنری است و تا آنجا که خبر داریم هنوز تصمیمی درباره شبکه پخش این سریال گرفته نشده است همچنین تصمیمی برای واگذاری نقش‌ها به بازیگران هم گرفته نشده است و این مراحل را بعد از تکمیل فیلمنامه پشت سر می‌گذاریم.
دا ” داستان زندگی دختری که سراپای آن صبوری و استقامت است ؛ زهرا حسینی دختری که ۵ سال اول زندگی خود را در محله کردنشین رباط در بصره گذرانده بود او و خانواده اش خودشان را به سختی که رژیم عراق بر آنها تحمیل کرده بود وفق داده بودند پدرشان همیشه در ماموریت های سری به سر می برد .
پس از مدتی رژیم عراق به پدر او مشکوک و او را زندانی می کند و خانواده را مجبور کرده که از طریق مرز آبی به ایران بروند آنها به کمک دایی ، خود را به خرمشهر می رسانند هنوز چند روزی از اقامت آنها نمی گذرد که رژیم عراق حمله می کند ، زهرا در آن موقع ۱۷ ساله بود و همه چیز را می توانست درک کند لذا برای کمک به مجروحین و دفن جنازه ها شتاب می کند یکی از آن جنازه ها پدر بود که با دستهای خود دفن می کند پس از ۱۱ روز علی (برادرش) شهید شده و غم او دو چندان می شود در سال ۵۹ طی یک ماموریت امدادی از کمر ، ستون فقرات ، بازو و دست مجروح و مستقیم به بیمارستان خارج از خرمشهر انتقال می یابد در این هنگام خانواده اش درر یک کمپ در سربندر زندگی خود را می گذراندند تا اینکه پس از مدتی به کمک یکی از آشنایان (محمدی) به تهران می روند .
در سال ۶۰ زهرا با حبیب مزعلی ، مردی سپاهی و مقید ازدواج می کند در آن هنگام ترورهای زیادی انجام می گرفت لذا حبیب زهرا را به آبادان برده و ساکن می شوند در سال ۶۱ پسرش عبدالله و پس از یکسال دخترش هدی به دنیا می در سال ۶۳ به تهران برگشته و در آنجا ساکن می شوند ولی زهرا باز هم به عشق خرمشهر زنده و پاینده است.
